از قصد پست نذاشتم تا این فقط سپیده ها کاملا به هم وصل شه و هی پستام پر شه با سپیده.....جووووون
یعنی ی ی ی ی ی ی زندگیمه این سپیده..............
امروز 8 سپتامبره ..........
تو یکی از سال ها که 8 سپتامبر روز چهارشنبه بو د ، حوالی اذان صبح ، سپیده جون به دنیا اومد.....
هی روزها گذشت و سپیده ما بزرگ شد......از فینگیلی بودن دراومد....مدرسه رفت......12 سال...........آخرین سالش بود.........آخرین ما ه ها بود......حتی آخرین روزای ماه های آخر بود که یه بنده خدا تازه از خواب غفلت بیدار شد.......أی که هی.......بهمن 89.......اسفند 89......فروردین 91......اردیبهشت 91.......خرداد 91......همین.......سهم اون بنده خدا همین چند ماه بود.....تو همین چند ماه تو زندگیش غوغا شد......هر روز که میگذشت وجودش به وجوده سپیده وابسته تر میشد.......کم کم آب از سرش گذشته بود که دیگه باید زحمتو کم میکرد.....تو اون چند ماه خیلی مایه زحمت شده بود.......میدونست که چند باره دیگه بیشتر شانس دیدن سپیده رو نخواهد داشت....
اما ورق برگشت و اتفاقای دیگه افتاد........................
الان یک سال و چند ماه از اون اتفاقا میگذره......الان همه چی فرق کرده......سپیده بعد از یه کودتای 20 روزه کلا عوض شد............
الان سپیده با اون بنده خدا زده به هم .............خیلی بهش لطف میکنه.........تا جایی که دیگه این بنده خدا روانشو از دست داده.................
خدایااااااااااااا بی نهایت شکر.......شکر که اینهمه اتفاق خوب افتاده............شکر که اونهمه اتفاق بد نیفتاده..............
خدایا امروز تولده عشقم سپیده س...........هرچی که دلش میخواد در صورتی که صلاحش باشه بهش عطا کن................
سپیده جون ، خواهر عزززززیززززززم ، تولدت مبارک.......امیدوارم خداوند سالیان سال عمر با عزت بهت عطا کنه ،همیشه سالم و سرحال باشی ، تو زندگیت هیچی کم نداشته باشی وبه لطف خدا هر روزت بهتر از دیروزت باشه......از همه نظر،ان شاء الله....
همیشه دوستت دارم....................................
نظرات شما عزیزان:
|